سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ جنایتکارى را نزد او آوردند و گروهى فرومایگان با وى بودند ، فرمود : ] خوش مباد چهره‏هایى که جز به هنگام زشتى و شر دیده نشود . [نهج البلاغه]

نا کجا آباد

رفته بودیم یه جایی بین بهشت و جهنم !!! شمال خودمون رو می گم .شاید این اولین باری بود که تنها به لیز خوردن آب زیر پاهام بسنده کردم.فقط رو شن ها راه می رفتم.انگار که پاهام گوش شنیدن پیدا کرده بودن.

.

.

.

داشتیم میومدیم پایین.شیشه رو باز کردم.حالا همه جا تاریک شده بود.سکوت بود و تاریکی و یه دنیا درخته جنگل شده بر کوه.فقط صدای نرم جیرجیرک ها بود که می تونست از عمق سکوت بیرون بیاد.

آروم نفس می کشیدم که صدای سکوت رو بهتر بشنوم.

برگشتم.

از پنجره پشتی بالا رو نگاه کردم.صداش با یه نوای دل انگیزی تو دلم زمزمه شد.

چیزی رو که موقع بالا رفتن از ته قلبش به زبون آورد:

***فبای الاء ربکما تکذبان***

دلم لرزید.

 

 




رها مانده ::: سه شنبه 87/6/12::: ساعت 5:33 عصر

>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 5


بازدید دیروز: 3


کل بازدید :11692
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
رها مانده
رهایی از رهاماندگی را،چاره تنها شیداییست
 
 
>>لوگوی دوستان<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<