ابراهیم خود را آماده می کرد
برای گردن زدن اسماعیل
برای گردن زدن هوای نفس
برای سر بریدن من
برای با او یکی شدن
برای از خود کندن و به او رسیدن
برای سراپا تسلیم شدن
برای سوختن در شعله او
برای بندگی
شیطان را در نزدیکی دلش حس می کرد
با تمام وسوسه ها
وسوسه برای نجات جسم وتسخیر روح
و آنجا بود که ابراهیم هروله کرد
از خویشتن رهایید
می دوید تا هوای نفسش را جا بگذارد
و ابراهیم هروله کرد برای رهایی
.
.
.
هروله کردن را فراموش کرده ام و در اوج خود ساکن به تماشای رقص شیطان نشسته ام
هروله کن
بگریز از من
بگریز